چیزی که الان یادم اومد اینه که بچه بودم در حدود سه و چهار سالم بود
تهران زندگی میکردیم
اونجا خونه مون اجاره ای بود
بعد صاحب خونه هم یه پسر داشت هم سن من اسمش رضا بود
هر روز با هم دعوا میکردیم سره اینکه اون میگفت اینجا خونه ی ماست
منم می گفتم نه اینجا خونه ی ماست
حسابی دعوا میشد
بعد میرفتیم پیش مامانم , بدتر از همه این بود که مامانمم می گفت عاره صاحب این خونه رضا و اینا هستن , ما اینجا مستاجریم
:│
من نمی دونستم مستاجر چیه
تهران زندگی میکردیم
اونجا خونه مون اجاره ای بود
بعد صاحب خونه هم یه پسر داشت هم سن من اسمش رضا بود
هر روز با هم دعوا میکردیم سره اینکه اون میگفت اینجا خونه ی ماست
منم می گفتم نه اینجا خونه ی ماست
حسابی دعوا میشد
بعد میرفتیم پیش مامانم , بدتر از همه این بود که مامانمم می گفت عاره صاحب این خونه رضا و اینا هستن , ما اینجا مستاجریم
:│
من نمی دونستم مستاجر چیه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر