۱۳۹۱ اردیبهشت ۸, جمعه

خودنویسم باش...

احمد مولایی یکی از دوستان گوگل پلاس نوشته:
یه خودنویس خسته داشتم، پیشم گریه می کرد بضی وقتا
الانه اونم برای همیشه از پیشم رفت
تو آخرین لحظه بهم گفت:‌ رفیق
گفتم: بله
گفت:‌ دوست خوبی بودی
گفتم:‌ چرا
گفت:‌ برای اینکه تا آخرین لحظه باهام بودی، تنهام نزاشتی، یه بار که جام گذاشته بودی، اومدی دنبالم، ندادیم دست غریبه، همیشه حواست به کلاهم بود
اینا رو گفت و رفت، برای همیشه

-
خیلی هم خوب نوشته
خیلی قشنگ

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر