خاطراتی از دوست عزیزم آقای حسین یزدی از دوم خرداد 76:هر افتخاری در طول زندگیم کسب کنم ، باز هم بزرگترین افتخار زندگیم دوم خردادی بودن است ، زمانی که از اواخر سال 75 به ستاد خاتمی در اصفهان در سن 18 سالگی پیوستم و از آن روز دیگر به منزل نرفتم تا پنج شنبه قبل از انتخابات(31 اردیبهشت 76) در حالی که مردم به خیابان ها ریخته بودند تا جشن پیروزی را قبل از انتخابات بگیرند من از زور بی خوابی و گرسنگی در حالی که بیست کیلو وزن کم کرده بودم در بیمارستان بستری شدم ، آن شب بسیجی ها و گروههای فشار در حالی که فریاد می زدند رپی ها کوشند ، سوراخ موشند ما ایستادیم و صحنه را ترک نکردیم و از ستادهایمان دفاع کردیم، ایامی که شبانه روز کار می کردیم و فقط نون و گوجه و یا تکه نانی خشک شده می خوردیم تا خدایی نکرده برای رفع حاجاتمان به منزل نرویم و وقتی را ضایع نکنیم، عکس خاتمی را بر سینه داشتیم و با عشق هدفی جز شکست اقتدارگرایی نداشتیم ، جنگیدیم و بهتر است بگویم جانانه جنگیدیم تا بردیم ، کم نگذاشتیم ، بی ادعا و قهرمانانه در میدان بودیم آن هم بچه هایی که همیشه در ناز و نعمت بودند همه چیز را رها کرده بودند تا کسی را رییس جمهور کنند که حاکمیت او را نمی خواست ، یادمه زمانی که خاتمی به اصفهان آمده بود تا در سال 75 مبارزات انتخاباتیش را شروع کند فریاد زدم : خاتمی خاتمی رییس جمهور ماست و همه سالن نیلفروش زاده دانشگاه اصفهان یکپارچه این شعار را سر دادند و خاتمی با آرامش و متانت همیشه گی گفت البته من هنوز رییس جمهور نشدم خوب به یاد دارم در آن روز با خاتمی به حوزه علمیه اصفهان رفتیم و عده ای وحشی به این سید مظلوم حمله بردند و با لگد در پاهای او می زدند و من و یکی از دوستان خودمان را سپر بلا کرده بودیم اما فایده ای نداشت و سپس با او به دانشگاه رفتیم در ورودی سالن کامیونی آجر خالی کرده بودند همه آجرها را به اتفاق بچه های انجمن اسلامی اصفهان با دست جمع کردیم و سپس عصر با او به مسجد سید رفتیم و باز در انتهای مراسم با نیروهای چماق به دست درگیر شدیم و دست آخر با یک مینی بوس به عنوان همراه سید به دانشگاه صنعتی رفتیم در حالی که خورد و خسته بودیم صدای اذان دکتر فرزانه خو خستگی را از تنمان شست و آن روز یکی از بهترین ایام زندگیم بود
خاطرات دوم خرداد 76 بسیار است و همه گی شیرین و لذت بخش که گاها با دوستان آنها را مرور می کنیم
می دانید من هرچه دوست و رفیق دارم از آن روزها هستند که هنوز در کنار هم هستیم و یک دیگر را ترک نکردیم
نسلی که آمد با رهبری خودش و با کمک نسل جدید در 22 خرداد 1388 بار دیگر دوم خرداد 76 را تجربه کند باز همه رفقا و قدیمی ها آمدند هر یک گوشه ای از کار را به دست گرفتند اما این بار کودتا چیان با نیروهای نظامیشان کودتا کردند و نگذاشتند مردم ایران بار دیگر طعم آزادی را بچشند
چقدر شیرین بود خرداد 76 و چقدر تلخ بود خرداد 88
خاطرات دوم خرداد 76 بسیار است و همه گی شیرین و لذت بخش که گاها با دوستان آنها را مرور می کنیم
می دانید من هرچه دوست و رفیق دارم از آن روزها هستند که هنوز در کنار هم هستیم و یک دیگر را ترک نکردیم
نسلی که آمد با رهبری خودش و با کمک نسل جدید در 22 خرداد 1388 بار دیگر دوم خرداد 76 را تجربه کند باز همه رفقا و قدیمی ها آمدند هر یک گوشه ای از کار را به دست گرفتند اما این بار کودتا چیان با نیروهای نظامیشان کودتا کردند و نگذاشتند مردم ایران بار دیگر طعم آزادی را بچشند
چقدر شیرین بود خرداد 76 و چقدر تلخ بود خرداد 88
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر