۱۳۹۱ شهریور ۴, شنبه

نامه به پسرم(1)

پسرم
از اینکه دوران کودکی ات هرگز برایت تفنگ نخریدم تا همچون هم سن و سالانت به شور و شعف و تیر اندازی ها دروغین بپردازی هیچ پشیمان نیستم چرا که معتقد بودم روح بزرگی که در تو موجود است حتی  با تیر اندازی ها نمادین هم مخالف است
پسرم
بدان آنانکه سلاح دست خود گرفتند نهایتا سرنوشتشان به سلاح ختم شد , طوریکه یا زندگیشان به دست گلوله ی آتشین سلاحی به پایان رسید و یا شرایط روز طوری رقم خورد که مجبور شدند سلاح بر زمین بگذارند و کنج عزلت بگیرند
و بدان آنانکه قلم دست خود گرفتند چه بسیار انسان های بزرگی برای جامعه تربیت کردند اگرچه آنان نیز گاها بنابر شرایط روز و زور حاکمان راهی زندان ها شدند اما تفاوتشان با گروه قبل این بود که هیچ گاه آه خانواده ای به خاطر کشته شدن عضوی از خانواده به دنبال آنان نبود و همواره نامشان جاودان می ماند اگرچه سالیان سال در حصر و زندان بسر برند


نامه به پسری که هنوز زاده نشده( خودم)

مهندس موسوی

زندگی ادامه دارد و افراد موقتی هستند.هر جمعی و جماعتی كه سرنوشت خود را به بود و نبودكسان پیوند زدند سرانجام - حداقل با فقدان او - سرخورده شدند.
هرگاه مردمی برای به تنی یا افرادی از همراهان عادی خود امتیازات بی‌دلیل قائل شدند سرانجام تشخیص عقلانی خود را در مقابل خواست آنان واگذار كردند و به جاه‌ طلبان مجال دادند كه در آنان طمع كنند

میر حسین موسوی

یه مرد که واژه ی مرد و رو سفید کرد

و از هیچ کس جز خدا ترسی ندارند

الذین یبلغون رسالات الله و یخشونه و لایخشون احدا الا الله
 کسانی که پیام های خدا را ابلاغ می کنند و از او می ترسند و از هیچ کس جز خدا بیم ندارند

 احزاب /39
رهبر ما میر حسین موسوی  امروز در حصر خانگی دچار حمله ی قلبی شده و اکنون در سی سی یو بستری است
         مرگ بر یگانه باعث و بانی این حصر


مولا علی(ع) در دیدگاه دکتر علی شریعتی

درد علی (ع) دو گونه است: یك درد، دردی است كه از زخم شمشیر ابن ‌ملجم در فرق سرش احساس می‌كند و درد دیگر دردی است كه او را تنها در نیمه‌های شب خاموش به دل نخلستانهای اطراف مدینه كشانده ... و به ناله درآورده است ... ما تنها بر دردی می‌گرییم كه از شمشیر ابن ‌ملجم در قرق سرش احساس می‌كند. اما این درد علی (ع) نیست،
 دردی كه چنان روح بزرگی را به ناله درآورده است، «تنهایی» است كه ما آن را نمی‌شناسیمچه رنجی بزرگ تر از اینکه ملتی عاشق علی باشد و عاقبت یزید را داشته باشد؟ و چه رنجی بالاتر از اینکه کسانی که می بینیم در چه سطحی از معنویت، از آگاهی، از منطق و از انصاف هستند باید از علی و از مکتب علی سخن بگویند و مردم را با مکتب علی آشنا کنند؟ و چه رنجی بالاتر از اینکه در این دنیا یک ملتی، یک گروهی هست که مارک علی بر پیشانی سرنوشتش خورده و از فقر، از خواب، از تخدیر، از تفرقه و از کوتاه اندیشی، و از بدبینی، ضعف و ذلت رنج ببرد؟ و چه رنجی بالاتر از اینکه الان می بینیم نسل قدیم ما که به علی و به مذهب علی وفادار مانده، قدرت زایندگی خودش و حرکت خودش را از دست داده، به جمود و توقف دچار شده و نسل آینده را نمی تواند به تاریخ و فرهنگ و مذهب علی پیوند دهد و آنچه را که شهدای بزرگ شیعه و علمای بزرگ شیعه و بزرگان و فداکاران و مردم عاشق شیعه به این نسل سپرده اند نمی توانند به نسل بعد از خود انتقال دهند

زندگی بعدی

تو زندگی بعدی اگه پا بده و بخت با من یار شد , می خوام خدا بشم
واسه بنده هامم اولین چیزی که درست و حسابی روش کار میکنم "جنبه " است 
نمی ذارم هیچ کدومشون بی جنبه باشن

حلبی آباد

ماه رمضون رو میشه با قدم زدن بعد از اولین لحظات افطار تو خیابونای پایین شهر حس کرد

زمان ما و علی ما

همین یکی دو ساعت پیش دیدم یه آقایی با ظاهری که نشون از فقر شدید داره داشت تو زباله ها دنبال یه چیزی می گشت
امیدوارم دنبال غذا و ما یحتاج زندگیش نبوده باشه
سلام منو به زمامدار حکومت برسونید بگین تو رو اونی که می پرستی خودتو با علی(ع) مقایسه نکن
کشوری که داری بر اون حکومت می کنی پردرآمدترین کشور جهان از لحاظ نفت و گازه
مردمش اما سهمشون از این همه درآمد چیه؟ شنیدن حکم اعدام 4 تا اختلاس گر؟ که همشون با نظر مستقیم و غیر مستقیم خودت به اینجا ها رسیدن

ما غرقه اندر وام می

در عشق تو چون دم زدم صد فتنه شد اندر عدم
ای مطرب شیرین قدم می‌زن نوا تا صبحدم
گفتم که شد هنگام می ما غرقه اندر وام می
نی نی رها کن نام می مستان نگر بی‌جام می

ــ مولانا

۱۳۹۱ مرداد ۳, سه‌شنبه

بی اعتقادم کن به همه دنیا

سخت ترین کار دنیا اینه که اون حالات روحی که داری رو پنهون کنی و دقیقا اون چیزی که نیستی رو نشون بدی
من
من الان همین حالو دارم
می خندم , به همه در مورد چیزایی که خودم اعتقادی بهشون ندارم امیدواری میدم اما واقع 1% هم به حرفای خودم اعتقاد ندارم

فراموشی

چقدر باید بگذرد تا آدمی بوی تن کسی را که دوست داشته از یاد ببرد؟
و چقدر باید بگذرد تا بتوان دیگر او را دوست نداشت؟!

من او را دوست داشتم / آنا گاوالدا 

مکالمه

+ وااااااای عزیزم  چه قدر لاغر شدی 
- عه وا راست میگی ؟؟؟
+ عاره قربونت برم خیلیییییی خوب شدی

{گفت و گوی دو خانم چاق بعد از یک روز روزه گرفتن و دادن اعتماد به نفس کاذب به یکدیگر}

حافظ

می خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب
چون نیک بنگری همه تـزویــر می‌ کنند